موضوع: خشم تبدیل به عشق
سانا :
اول صبح بود که من با نور خورشید بیدار شودم رفتم دستشویی و کارهای خودمو کردم و از انباری بیرون آمدم و با عمه هم رو به رو شودم
ع.س: هویی عفریته بیا اول صبحونه بعد جارو و لباس ها رو بشور
سانا: چشم
سانا مجبور بود قبول کنه چون دیگر این عمه هیچ کسی نبود که مکان وآب و غذا باشه
رفتم اشپز خونه و صبحونه رو اماده کردم و سفر رو چیدم و رفتم برای جارو
همه جا جارو کردم و به لباس های عمه و دختر عمه هم بشورم
من از لباس های کهنه دختر عمه ها میپوشم
و اندازه میشه
همه کار ها رو کردم و میخواستم برم مدرسه پس رفتم لباس ها رو با فرم مدرسه عوض کردم و رفتم در بین راه یوری رو دیدم
یوری: سلام سانا چطوری
سانا :خوبم تو چطوری مسافرت خوش گذشت
یوری : عالیی ای کاش تو هم میومدی که خیلی باهم خوشش میگذشتیم
سانا: دیگه نمیشود تو عمم رو میشناسی دیگه نمیشود بیام
یوری : اح هنوز تو رو اذیت میکنه
سانا : اهوم بیخیال بیا بریم مدرسه که دیر میشه
یوری : بریم
شوگا :
ایییخدا کی منو دیدار کرده
جیمین: یالا بلند شو لنگه ظهر
شوگا بیخیال بابا بزار بخوابم
جیمین: بخواب بخواب تا کپک بزنی باشه
شوگا: اهو ( توی خواب ) باشه
جیمین رفت
یکی به گوشی شوگا زنگ زد
شوگا: چته
بادیگارد: اقا یکی به باند شما حمله کرده و اسلحه ها و منفجر ها همه چی رو برده و سرباز ها کشتن
شوگا : چییییی (عصبی) کدوم احمقی اینکارو کرده
بادیگارد: نمیدونم اقا ولی باید زودتر بیاین
شوگا : گوشی رو قطع کرد و رفت پایین
جین: چه عجب آقا تشریف آوردن میخوای با فرشه قرمز بزاریم جلوت
شوگا : بچه ها یک خبر بد
جیهوپ : باز چی شوده
شوگا : یکی باند رو زدن و اسلحه و منفجر ها بردن
تهیونگ: نمیدونی کار کی
شوگا : نه ولی مطمئنم کار کی
جیمین: کار کیم نامجون
شوگا: زدی به هدف جیمین کار اونه
کوک؛ پس اماده شیم که بریم
همه بعد چند دقیقه اماده شودن ولی جین اهاا
روی اینه / جین: به به چه خوشتیپی . چه قد و بالای چه شونه های پهنی آخه کی مثل من پادشاه زیبای ها هست
شوگا: جین جونه جدت بیا بریم دیر شود
جین: باشه بزار آیینه نگاه کنم میام
جیمین: الان نیم ساعته داری به اینه نگاه میکنی بیا دیگه
جین: باشه بیا بریم چقدر غر غر غر شما میزنین
تهیونگ: بیا کی به کی میگه غر
کوک: من هم موافقم
.....
اول صبح بود که من با نور خورشید بیدار شودم رفتم دستشویی و کارهای خودمو کردم و از انباری بیرون آمدم و با عمه هم رو به رو شودم
ع.س: هویی عفریته بیا اول صبحونه بعد جارو و لباس ها رو بشور
سانا: چشم
سانا مجبور بود قبول کنه چون دیگر این عمه هیچ کسی نبود که مکان وآب و غذا باشه
رفتم اشپز خونه و صبحونه رو اماده کردم و سفر رو چیدم و رفتم برای جارو
همه جا جارو کردم و به لباس های عمه و دختر عمه هم بشورم
من از لباس های کهنه دختر عمه ها میپوشم
و اندازه میشه
همه کار ها رو کردم و میخواستم برم مدرسه پس رفتم لباس ها رو با فرم مدرسه عوض کردم و رفتم در بین راه یوری رو دیدم
یوری: سلام سانا چطوری
سانا :خوبم تو چطوری مسافرت خوش گذشت
یوری : عالیی ای کاش تو هم میومدی که خیلی باهم خوشش میگذشتیم
سانا: دیگه نمیشود تو عمم رو میشناسی دیگه نمیشود بیام
یوری : اح هنوز تو رو اذیت میکنه
سانا : اهوم بیخیال بیا بریم مدرسه که دیر میشه
یوری : بریم
شوگا :
ایییخدا کی منو دیدار کرده
جیمین: یالا بلند شو لنگه ظهر
شوگا بیخیال بابا بزار بخوابم
جیمین: بخواب بخواب تا کپک بزنی باشه
شوگا: اهو ( توی خواب ) باشه
جیمین رفت
یکی به گوشی شوگا زنگ زد
شوگا: چته
بادیگارد: اقا یکی به باند شما حمله کرده و اسلحه ها و منفجر ها همه چی رو برده و سرباز ها کشتن
شوگا : چییییی (عصبی) کدوم احمقی اینکارو کرده
بادیگارد: نمیدونم اقا ولی باید زودتر بیاین
شوگا : گوشی رو قطع کرد و رفت پایین
جین: چه عجب آقا تشریف آوردن میخوای با فرشه قرمز بزاریم جلوت
شوگا : بچه ها یک خبر بد
جیهوپ : باز چی شوده
شوگا : یکی باند رو زدن و اسلحه و منفجر ها بردن
تهیونگ: نمیدونی کار کی
شوگا : نه ولی مطمئنم کار کی
جیمین: کار کیم نامجون
شوگا: زدی به هدف جیمین کار اونه
کوک؛ پس اماده شیم که بریم
همه بعد چند دقیقه اماده شودن ولی جین اهاا
روی اینه / جین: به به چه خوشتیپی . چه قد و بالای چه شونه های پهنی آخه کی مثل من پادشاه زیبای ها هست
شوگا: جین جونه جدت بیا بریم دیر شود
جین: باشه بزار آیینه نگاه کنم میام
جیمین: الان نیم ساعته داری به اینه نگاه میکنی بیا دیگه
جین: باشه بیا بریم چقدر غر غر غر شما میزنین
تهیونگ: بیا کی به کی میگه غر
کوک: من هم موافقم
.....
- ۸.۸k
- ۰۲ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط